جنايت هاي تكان دهنده منافقين در گفت و گو با عضو شوراي رهبري اين سازمان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اندیشه جويان و آدرس mohammad-taha.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد
.






آمار مطالب

کل مطالب : 450
کل نظرات : 48

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 255
باردید دیروز : 155
بازدید هفته : 614
بازدید ماه : 609
بازدید سال : 2200
بازدید کلی : 207310
جنايت هاي تكان دهنده منافقين در گفت و گو با عضو شوراي رهبري اين سازمان

جنايت هاي تكان دهنده منافقين در گفت و گو با عضو شوراي رهبري اين سازمان
افرادي كه قصد جدايي از فرقه رجوي داشتند را با سيانور مي كشتند


مريم سنجابي عضو شوراي رهبري سازمان منافقين مدتي است كه از اين سازمان جدا شده است. وي با بيان خاطرات تلخ خود طي 25 سال حضور در كمپ اشرف و برخورد نزديك با سران فرقه، به تغيير ماهيت اين سازمان طي ساليان دراز پرداخته كه در آن تنها يك فرد به نام مسعود رجوي بر تمام شئون سازمان مسلط بود و آن را هر طور كه مي خواست هدايت مي كرد بدون آنكه به اصول اوليه شكل گيري سازمان توجهي داشته باشد كه مهم ترين آنها ارتباط گسترده با آمريكا است كه زماني تحت عنوان استكبار از آن ياد مي شد. شرايط كمپ اشرف، نحوه جذب نيروها در سازمان، بازداشت هاي گسترده در دهه 70 و همكاري با سازمان سيا در دوران حضور آمريكا در عراق از جمله موضوعاتي است كه اين عضو سابق شوراي رهبري سازمان منافقين در گفت و گو با فارس به آن اشاره كرد كه مشروح آن از نظر خوانندگان مي گذرد.
¤ نحوه ورود شما به سازمان چگونه بود؟
- من از فاز سياسي هوادار سازمان بودم و با تبليغاتي كه صورت مي گرفت در دوران دبيرستان و به وسيله برادرم در 15 سالگي جذب سازمان شدم. در سال 63 از سازمان جدا شدم اما مجدداً سال 65 در عراق به سازمان پيوستم.
¤ در سازمان چه فعاليت هايي داشتيد؟
- مانند هر فرد تازه وارد به سازمان، چند سال اول را در بخش نظامي آموزش ديدم، حدود 15 سال در قسمت اداري و پرسنلي بودم و اطلاعات و آمار و ارقام پرسنلي دست من بود، چند سال در اطلاعات بودم و چند سال هم در قسمت هاي اداري و پشتيباني مشغول بودم.
¤ چه زماني عضو شورا شديد؟
- سال 80 عضو شوراي رهبري شدم كه البته 6 سال پيش از آن يعني در سال 74 عضو شوراي ملي مقاومت بودم كه تشكيل شده از گروه هاي مختلف بود اما تصميم گيري در سازمان تنها مربوط مسعود رجوي است .
¤ شوراي رهبري چه فعاليت ها و مسئوليت هايي دارد؟
- تقريباً هيچ. رهبر سازمان حتي يك جلسه كاري و تصميم گيري با اعضاي شوراي رهبري نمي گذاشت، چرا كه سازمان فرقه اي اداره مي گرديد اين شورا فقط يك اسم و براي تبليغات بيروني بود كه مثلاً سازمان دموكراتيك اداره و به زنان احترام ويژه گذاشته مي شود و آنها در تصميم گيريهاي سازمان نقش فعال دارند. رجوي اعلام مي كرد كه ما 600 نفر عضو شوراي رهبري داريم كه همين عدد نشانگر باطل بودن اين شورا بود، زيرا به طور كلي 900 زن در سازمان حضور داشتند كه 600 نفر آنها در شورا بودند. تصميم گيري در لايه هاي مختلف در سازمان محدود به حدود 20 نفر است و به طور خاص تصميم گيري اصلي و نهايي سازمان غير از رجوي فرد ديگري نيست. هر فردي در سازمان بر خلاف سخنان رجوي سخني يا تفكري داشت در مقابل جمع تخريب و تحقير مي شد. حتي مريم رجوي هم در اداره سازمان تصميم گيرنده نيست و همه تصميمات به مسعود ختم مي شود.
با آغاز انقلاب ايدئولوژيكي در سازمان، رجوي اعلام كرد كه مريم رجوي مسئول اول سازمان است و من هم به عنوان رهبر عقيدتي طرح هاي خود را به او ارائه مي دهم. در صورتيكه هيچ گاه اين موضوع محقق نشد و هر سال قدرت تصميم گيري مسعود با رويكردي كه در پيش گرفته بود افزايش يافت و افرادي كه هم دوره رجوي بودند به تدريج به حاشيه رانده شدند.
مهدي افتخاري يكي از آنها بود كه خلع درجه شد و به يك عضو عادي تبديل شد، و همين اواخر در وضعيتي بسيار بد مرد و يا محمد حياتي كه الان مانند يك عضو عادي ايزوله و ادامه حيات اجباري مي دهد.
مسعود به طور پيچيده و گام به گام همه مردها كه به نوعي با او اختلاف نظر پيدا كرده بودند را از شوراي رهبري كنار گذاشت در حالي كه تعدادي از آنها با وي هم دوره بودند و اكنون بالاجبار مشغول كارهاي عادي و حاشيه اي هستند.
¤ افراد اعتراضي به اين موضوع نداشتند؟
- اعتراض داشتند و به دليل همين اعتراضات به حاشيه رانده شده و در جمع هاي چند صد نفري مورد مواخذه و تحقير قرار مي گرفتند.
¤ چه شد كه تصميم به خروج گرفتيد؟
- از سال 57 و 58 كه با سازمان آشنا شدم از روي علاقه و اين احساس كه سازمان آزادي خواهي، ايجاد جامعه بي طبقه توحيدي و صداقت را آرمان خود قرار داده بود، اما بايد اعتراف كنم در اين سال ها چيزي از اين آرمانها باقي نمانده بود.
تمام افراد از اوليه ترين حقوق انساني محروم بودند. كسي اجازه تماس با خانواده نداشت، انجام تماس تلفني و ارتباط با بستگان و استفاده از كانال هاي ماهواره اي و تلويزيوني كاملاً ممنوع بود. افراد اجازه داشتند سالي يك بار در مراسم عيد و تحت كنترلهاي شديد با اقوام درجه يك خود ملاقات كنند، افراد زيادي بودند كه سال ها با هيچ يك از اقوام خود ديداري نداشتند و تنها زمان فوت يكي از افراد خانواده اجازه داشتند تماس بگيرند. هر كس در خواست تماس با خانواده اش را داشت، تحقير مي شد. ازدواج ممنوع بود و افراد متاهل پس از سال 68 از هم جدا شدند. بچه ها را از خانواده ها جدا كردند و به خارج فرستادند كه بسياري از بچه ها در اين بين گم شدند.
در سال 70 حدود 820 بچه از 2 هفته تا 4 ساله به خارج فرستاده شدند. اين كودكان را بين خانواده هاي هوادار و هر كس كه آنها را مي پذيرفت تقسيم كردند، حتي به انجمن هاي خيريه سپرده مي شدند. تعدادي را كه قبول نكرده بودند در كمپيني نگهداري مي كردند كه پس از آنكه بزرگ شدند براي كار به اشرف بازگردانده شوند. بسياري از آنها در هنگام بازگشت به كمپ اشرف و آغاز فعاليت هاي نظامي زير 16 سال بودند. يكي از ادعاهاي رجوي اين است كه چرا بچه هاي زير 18 سال را وارد ارتش مي كنند، اما بايد گفت بسياري از بچه هايي كه از اروپا به اشرف بازگردانده شده و سلاح به آنها دادند زير 18 سال بودند.
آنها جزو بي اعتماد ترين و ريزشي ترين نفرات سازمان بودند و به اجبار آنجا بودند، اما به دليل اينكه خانواده اي نداشتند و پدر و مادرشان در اشرف بودند مانند محكومان در اين كمپ زندگي مي كردند. از آنجا كه در پرسنلي فعاليت مي كردم از بسياري از مسائل دروني سازمان آگاهي داشتم.
وقتي شوراي رهبري تشكيل شد اولين چيزي كه به هر عضو اعلام شد اين بود كه اجازه خروج از سازمان را ندارند و هر كس خارج شود حكمش مرگ است و بايد با قرص سيانور خودكشي كند.
در سال 82 مينو فتحعلي و مهري موسوي رسماً و علناً اعلام كردند كه قصد جدايي دارند و با دستور رجوي با قرص سيانور كشته شدند اما اعلام بيروني كردند كه آنها در بمباران كشته شده اند، پرونده هاي آنها پيش من بود.
سال 73 شاهد زندان هاي دروني سازمان بودم و خودم در آن سال زنداني شدم.
خروج از سازمان تنها در سال 65 تا 72 آزاد بود، اما از آنجا كه سازمان به صورت فرقه اي اداره مي شود از آن سال تاكنون اجازه خروج به هيچ فردي داده نشده است. از سال 72 تا 81 كه صدام سقوط كرد رسماً ابلاغ شد هر كس قصد خروج دارد بايد يك سال در مكان هايي خاصي مانند بازداشتگاه نگهداري و پس از آن به ابوغريب منتقل مي شد.
علي قشقاوي چند سال در ابوغريب بود و سلطاني نيز 7 سال در بازداشتگاه هاي اشرف به سر برد.
نفراتي داشتيم كه تا مرز ايران آمدند اما به وسيله استخبارات عراق دستگير و به اشرف بازگردانده شدند. سال 73 مقامات سازمان ترسيدند كه نكند برخي افراد نفوذي باشند. اين موضوع باعث به راه افتادن موج بازداشت داخلي شد كه حدود 500 نفر از مردان و 100 يا 200 نفر از خانم ها را در بازداشتگاه هاي موقت زنداني كردند كه خود من يكي از آنها بودم. ما چند ماه زير ضرب و شتم فشار زياد بوديم تا اعتراف كنيم نفوذي ايران هستيم كه اين موضوع بر هيچ پايه اي استوار نبود و بدون اينكه دلايل مستندي داشته باشند اين اتهامات را به ما وارد مي كردند.
اين موضوع تنها براي اعمال قدرت و فشار از سوي مسئولين سازمان به افراد صورت مي گرفت. در زندان شلاق و كتك زيادي خوردم به طوري كه 2 هفته بستري بودم و آن زمان بود كه اعتمادم را به سازمان از دست دادم زيرا زندگي خود را رها كرده بودم تا در سازمان باشم اما اين گونه رفتارها و تحقيرها را مشاهده مي كردم.
به افراد بازداشتي در آن سالها كدهاي SF زده بودند كه اين كدها در پرونده ها ماند. 6 نفر در آن دوران در بازداشتگاه ها و هنگام شكنجه كشته شدند. قربانعلي صادقي يكي از آنها بود كه از شدت كتك و جراحات وارده روي دست بچه ها جان داد.
بعدها قتل 2 خانم و 6 مرد را كه در پرونده هاي آنها نفوذي قيد شده بود، مشاهده كردم. در ادامه فشار هر روز بيشتر مي شد؛ سازماني كه در ابتدا و به اختيار خود وارد آن شده بوديم، ديگر حق خروج از آن را به كسي نمي داد و دائم تحت نظر و كنترل بوديم كه نفوذي نباشيم. طبق قوانيني كه هر سال سخت تر مي شد، افراد بايد از خانواده خود جدا شده و بچه هايشان را در ايران مي گذاشتند و بدون هيچگونه تماس و ارتباطي با خانواده.
افراد در اين ساختار وتشكيلات فرقه اي از ساعت 5 صبح تا 11 شب كار مي كردند. كاري كه هيچ آرامشي در قبال آن نبود. هر روز 2 ساعت نشست انتقادي داشتيم، و سه تا چهار ساعت مواخذه كه شما درست كار نمي كنيد و افراد در رابطه با كارهايشان مرتباً تحقير مي شدند.
مريم رجوي در اروپا در مورد آزادي زنان و لزوم رعايت حقوق آنها تبليغات زيادي دارد در حالي كه در كمپ اشرف دقيقاً بر خلاف آن عمل مي شود و افراد از اوليه ترين حقوق انساني خود محرومند. مي توان گفت كه در كمپ اشرف محروم ترين افراد زنان هستند. تردد در اشرف براي زنان بايد 2 نفره صورت مي گرفت و بسياري محدوديت هاي ديگر. خود كمپ اشرف شامل بخش هاي مختلفي بود كه دور آنها سيم خاردار كشيده شده بود. براي خروج از آن مقرها و ورود به بخش ديگر بايد برگه هايي به نام ويزا تهيه مي كرديم كه عبور و مرور با آنها صورت مي گرفت تا مبادا بدون اطلاع مسئول مستقيم اقدامي يا عبور و مروري صورت بگيرد كه همه اينها ناشي از ترس رجوي از فرار اعضا بود كه اين دقيقاً برعكس شعارهايي بود كه در مورد آزادي داده مي شد.
¤ كار جذب افراد در سازمان چگونه بود؟
- ستادي به نام ستاد داخلي در سازمان وجود دارد. افراد اين ستاد به هر نحوه ممكن به ايران زنگ زده و تلاش مي كردند افراد را جذب كنند. افرادي كه دنبال كار يا ماجراجويي هستند يا اعتراضاتي نسبت به سيستم حكومتي ايران داشتند كه جذب سازمان مي شدند. به آنها مي گفتند به تركيه بيايند و سازمان براي آنها پاسپورت تهيه كرده و با پشتيباني مالي در يك كشور اروپايي مي توانند كار و زندگي كنند. به آنها مي گفتند ما شما را پشتيباني مالي مي كنيم و فقط بايد 6 ماه در كمپ اشرف يك دوره آموزشي ببينيد و پس از آن مي توانيد به كشورهاي اروپايي برويد كه اين 6ماه را هم حتي در ايران به آنها نمي گفتند و وقتي طعمه ها به تركيه مي رفتند اين حرف را مي شنيدند. افرادي كه در تركيه نگران سرنوشت و وضعيت خود بودند وارد كمپ اشرف شده و آنجا ماندگار مي شدند. افراد و خانواده هاي جواني كه وارد اشرف مي شدند يك هفته بعد اجازه ملاقات با يكديگر را نداشتند و پس از آن در ريل فرقه قرار گرفته و همسران خود را طلاق مي دادند.
ارزش هاي فرقه اين بود كه نبايد زن يا شوهر داشته باشيد و بچه ممنوع است. تماس با خانواده يك كار پست و بي ارزش تلقي مي شد چرا كه اعضاي سازمان براي مبارزه و انقلاب بايد تلاش كنند كه اين موضوع حاصل ساليان دراز كار فرقه اي بود. از سال 67 كه انقلاب ايدئولوژيك شد تا به حال روزانه نشست هست كه در آن افراد در بمباران فكري قرار مي گيرند كه واقعاً شست وشوي مغزي است.
كاربرد كلمه منافق تا چند ماه پيش براي من حساسيت زا بود، اما با مقايسه رفتارها و گفتار سران سازمان به شدت به آن اعتقاد قلبي پيدا كرده ام.
¤ سياست رجوي در عراق پس از سقوط صدام و ورود آمريكايي ها چه تغييراتي كرد؟
- پايه هاي اين سازمان بر آن استوار بود كه اين تشكيلات ضدامپرياليسم و ضد آمريكايي است، اما پس از سقوط صدام و ورود آمريكايي ها يك شبه ديديم كه چهره سازمان عوض شده و همه كتابهايي كه عليه آمريكا بود، نابود و 2 سرود «سركوچه كمين است» و «نبرد با آمريكا» حذف شد. دستور شبانه دادند كه همه كتابها جمع آوري و سرودها حذف شود و بعد به ديدار مقامات آمريكايي رفتند. جلسات هفتگي با آمريكاييها در اشرف برگزار مي شد كه در آن اطلاعات به آنها مي دادند، درست مانند ستون پنجم.
هيچ اصولي نمانده كه رجوي زير پا نگذاشته باشد. دشمني با آمريكا جزو اصول اساسي سازمان بود اما به يكباره اين تغيير رويكرد را ديديدم.
رجوي بخش سياسي سازمان را به مدت 2 ماه بسيج كرد كه شبانه روز از افراد ايراني كه در عراق كار مي كردند جاسوسي كنند و در پايان اين مدت 35 هزار نام از تجار، بازرگانان و افراد عادي ايراني كه در عراق بودند ليست شده و تحت عنوان مزدوران ايران از سوي مسعود رجوي در اختيار مقامات آمريكايي قرار گرفتند. خوش خدمتي هايي كه رجوي براي دولت آمريكا كرد بسيار زياد بود به طوري كه وقتي واحد هاي آمريكايي مستقر در اشرف قصد ترك اين كمپ را داشتند اطلاعات بسيار زيادي از مسعود رجوي گرفتند تا به اصطلاح با دست پر به آمريكا بازگردند.
همكاري و استخدام رسمي مقامات سابق آمريكايي مانند بازنشستگان سازمان CIA از سوي سران سازمان كه به طور علني نيز در شبكه سيماي آزادي اعلام مي شد، از جمله فعاليت هاي ديگر رجوي بود. امروز بيشتر مقامات سابق و اسبق امنيتي آمريكا كه پرونده هاي جنايي زيادي در منطقه دارند، از سازمان حمايت مي كنند كه اين يك موضوع شرم آور است. اين استخدام ها تماماً در قبال دريافت ميليون ها دلار از سازمان صورت مي گرفت، به طوري كه براي هر سخنراني در حمايت از سازمان و عليه جمهوري اسلامي بيش از 20 هزار دلار دريافت مي كردند.
¤ اعضاي سازمان با توجه به قطع ارتباط به مدت طولاني با دنياي بيرون نسبت به آن چه تصوري دارند؟
- افراد در سازمان طي ساليان دراز ارتباطي با دنياي بيرون ندارند به طوري كه جز سيماي آزادي هيچ شبكه ديگري وجود ندارد و بسياري از افراد سازمان از اينترنت يا تلفن همراه چيزي نمي دانند. تمام اخبار منتشر شده از اين شبكه هم مربوط به اخبار سازمان بود به طوري كه ما تصور مي كرديم موضوع سازمان يكي از مسائل محوري جهان است و وقتي از سازمان جدا شديم، ديديم كه در هيچ شبكه جهاني نامي از سازمان نيست.
¤ سازمان در اروپا چه فعاليت هايي دارد؟
- فعاليت هاي مختلفي دارند، اما عمده
فعاليت هايشان تبليغي است. جمع آوري اعانه يكي از فعاليت هاي هميشگي آنهاست. افرادي كه در اروپا زندگي مي كردند وقتي به اشرف مي آمدند مي گفتند كه ما در اروپا بيچاره تر از ساكنين اشرف بوديم. آنها از ساعت 4 صبح تا 12 شب در خيابانها از ايرانيان و ساكنان آن مناطق به نام هاي مختلف از جمله كمك به كودكان جنگ عراق و ايران كه خانواده هاي خود را از دست دادند گدايي مي كردند.
عده اي ديگر، كار تبليغي و جذب نفرات (ايرانيان مقيم خارج) براي سازمان را به عهده داشتند. آنجا به هيچ عنوان در مورد وضعيت واقعي اشرف سخني ذكر نمي شد و با تبليغات دروغين فراوان تلاش مي كردند تا هوادار جذب كنند. اگر توانستند به اشرف بفرستند، اگر نشد در اروپا براي سازمان كار كنند و اگر اين نيز ميسر نشد، به عنوان هوادار سازمان در تجمعات شركت كنند.
كار كردن روي سناتورها و مقامات خارجي براي لابي گري و حمايت بين المللي از سازمان بخش ديگري از فعاليت هاي اروپايي و آمريكايي سازمان بود كه با صرف هزينه هاي ميليون دلاري حاصل مي شد.
¤ وضعيت زندگي شما پس از جدا شدن از سازمان چطور است؟
- من حدود 25 سال از دنياي بيرون خبري نداشتم. مي گفتند هركس از سازمان جدا شده و به ايران بازگردد در ايران اعدام خواهد شد. بعدها متوجه شديم كه به اعضاي سازمان عفو خورده است كه اين حاصل كار كارشناسي از سوي نظام ايران بود چرا كه مقامات ايراني فهميده بودند كه 90درصد افراد سازمان قرباني بوده اند. از سال 80 به بعد 800 نفر از سازمان جدا شدند كه با اين عفو بسياري از آنها جذب جامعه ايران شدند. پس از فرار از اشرف عملا ديدم با من رفتار انساني شد و كارهاي من با حضور وكلاي حقوقي پيگيري شد و حتي با خانواده من تماس گرفتند و آنها را به عراق آوردند تا با هم ملاقات كنيم و با كارهايي كه صورت گرفت من با انتخاب خود وارد ايران شده و جذب جامعه شدم كه از اين بابت خدا را شاكرم.
تمام تلاش و تصميم من اين است كه فجايع رخ داده در كمپ اشرف را بازگو كرده و اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار دهم تا در دام اين فرقه گرفتار نشوند.
افشاگري و روشنگري در مورد اين فرقه از اهداف اصلي من است تا چهره و ماهيت واقعي رجوي را روشن كنم. ما در سازمان از احترام به شخصيت و حقوق و آزادي خود محروم بوديم اما پس فرار از سازمان و حضور در عراق وسپس به ويژه در ايران، اين احترام و آزادي را ديدم كه مرا دگرگون كرد. در سازمان ناسزا، توهين و فحاشي به اعضاء به منظور تخريب و تحقير آنها امري رايج و متداول بود و اين موارد بايد براي مردم گفته شود تا آنها با ماهيت واقعي فرقه رجوي آشنا شوند.


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

تعداد بازدید از این مطلب: 109
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود